سماق مکیدنلغتنامه دهخداسماق مکیدن . [ س ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) مکیدن سماق . (فرهنگ فارسی معین ). || وقت را ببطالت گذراندن . (از فرهنگ فارسی معین ). در تداول ، کنایه از عدم کامیابی در کاری ، چنانکه گویند: سماق می مکی و سماق نمک .
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد. مرکز دهستان . دارای 240 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کشکان . محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است . ساکنین از
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی ، هوای معتدل ومالاریایی . آب آن از رودخانه ٔ کشکان سراب رفتخان ، سراب سماق و آب کالیاب و چشمه ٔ گرموت مرتفعترین قلل جبال در این دهستان ، کوه های سفیدکوه ، کوه گاو شمال ، کوه میل ، کوه
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (ص ) دروغ ساده و خالص از هر چیزی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ): کذب سماق ؛ دروغ ساده و خالص . (ناظم الاطباء).
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد. مرکز دهستان . دارای 240 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کشکان . محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است . ساکنین از
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی ، هوای معتدل ومالاریایی . آب آن از رودخانه ٔ کشکان سراب رفتخان ، سراب سماق و آب کالیاب و چشمه ٔ گرموت مرتفعترین قلل جبال در این دهستان ، کوه های سفیدکوه ، کوه گاو شمال ، کوه میل ، کوه
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (ص ) دروغ ساده و خالص از هر چیزی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ): کذب سماق ؛ دروغ ساده و خالص . (ناظم الاطباء).
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (اِ) نام دوایی است و آن میوه باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). تتری و آن میوه ٔ درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس و بر روی آن دانه پرز و رطوبتی میان سرخ و زرد و بطعم ترش و همان ترشی را درطعام بکار
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد. مرکز دهستان . دارای 240 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کشکان . محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است . ساکنین از
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی ، هوای معتدل ومالاریایی . آب آن از رودخانه ٔ کشکان سراب رفتخان ، سراب سماق و آب کالیاب و چشمه ٔ گرموت مرتفعترین قلل جبال در این دهستان ، کوه های سفیدکوه ، کوه گاو شمال ، کوه میل ، کوه
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ ] (ص ) دروغ ساده و خالص از هر چیزی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ): کذب سماق ؛ دروغ ساده و خالص . (ناظم الاطباء).
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (اِ) نام دوایی است و آن میوه باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). تتری و آن میوه ٔ درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس و بر روی آن دانه پرز و رطوبتی میان سرخ و زرد و بطعم ترش و همان ترشی را درطعام بکار