سماتلغتنامه دهخداسمات . [ س ِ ] (ع اِ) داغها و نشانها. ج ِ سِمَت . (آنندراج ) (غیاث ) : و اَین والی پیوسته بقضای شهوت و نهمت مشغول بود و صفات بشریت و سمات انسانیت بطباع سباع بدل کرده . (تاریخ بیهق ص 134).
سماتلغتنامه دهخداسمات . [ س ِ ] (ع اِ) روشهای نیکو و صورتها و جانبها. ج ِ سمت . (آنندراج ) (غیاث ). || نام دعای مشهور است که در کتب ادعیه ثبت است . (یادداشت بخط مؤلف ).
سمادلغتنامه دهخداسماد. [ س َ ] (ع اِ) سرگین بخاکستر آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خاکستر سرگین آمیخته . (مهذب الاسماء).
سماطلغتنامه دهخداسماط. [ س ِ ] (ع اِ) رسته . صف . (از آنندراج )(منتهی الارب ). صف . دسته . قطار. (غیاث ) : سرو سماطی کشید بر دو لب جوبیارچون دو رده چتر سبز در صف کارزار. منوچهری .و خیلتاشان و نقیبان بر سماطین دیگر. (تاریخ بیهقی چ ا
شماتلغتنامه دهخداشمات . [ ش َ ] (ع مص ) شاد شدن به غم دشمن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شماتت و شماته شود.
سمپاتیکلغتنامه دهخداسمپاتیک . [ س َ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) جذاب . جالب توجه . (فرهنگ فارسی معین ). || دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خودکار) که تحت اراده ٔ شخص نیست . مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده ٔ عصبی است که در طرفین ستون بشکل زنجیری از بالا بپائین کشیده شده
سمپاتیکفرهنگ فارسی عمید۱. دوستداشتنی؛ جذاب.۲. (اسم) (زیستشناسی) بخشی از دستگاه عصبی خودکار که باعث افزایش فعالیت در قسمتهای مختلف بدن میشود.
سمپاتیکفرهنگ فارسی معین(سَ) [ فر. ] 1 - (ص .) محبت آمیز، جالب توجه . 2 - (اِ.) دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد.
همدستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) شریک جرم، معاون، همداستان، همفکر یار، رفیق، کمک کننده ستون پنجم، رفیق دزد و شریک قافله، عضو حزبباد هوادار، عضو، سمپات، طرفدار
سمپاتیکلغتنامه دهخداسمپاتیک . [ س َ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) جذاب . جالب توجه . (فرهنگ فارسی معین ). || دستگاه مرکزی عصبی نباتی (خودکار) که تحت اراده ٔ شخص نیست . مرکز این دستگاه عبارت از 23 زوج عقده ٔ عصبی است که در طرفین ستون بشکل زنجیری از بالا بپائین کشیده شده
سمپاتیکفرهنگ فارسی عمید۱. دوستداشتنی؛ جذاب.۲. (اسم) (زیستشناسی) بخشی از دستگاه عصبی خودکار که باعث افزایش فعالیت در قسمتهای مختلف بدن میشود.
سمپاتیکفرهنگ فارسی معین(سَ) [ فر. ] 1 - (ص .) محبت آمیز، جالب توجه . 2 - (اِ.) دستگاه عصبی مرکزی که به شکل زنجیری در دو طرف ستون مهره ها قرار دارد.