شناترلغتنامه دهخداشناتر. [ ش َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ شَنْتَرة و شُنْتُرة. رجوع به شنترة شود.- ذوشناتر ؛ لقب یکی از پادشاهان یمن که انگشت زاید داشت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سنتورلغتنامه دهخداسنتور. [ س َ ](اِ) نام سازی است . یکی از قدیمترین و کاملترین سازهای ایرانی که بشکل ذوزنقتین ساخته و سیمهای بسیاری بر روی آن کشیده شده است و آنرا بوسیله ٔ دو مضراب چوبی نوازند. (فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از ساز برای بازیچه ٔ اطفال که بر دو لب چسبانند و از یک سو بسوی دیگر کشن