سنباده

sombāde

معنی

۱. تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می‌رود.
۲. آلومینی به‌صورت ذرات و به رنگ‌های سیاه، خاکستری، یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی‌شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می‌رود.

جست‌وجوی دقیق

سنباده

لغت‌نامه دهخدا

سنباده . [ سُم ْ دَ / دِ ] (اِ)سنگی است که بدان کارد و شمشیر و امثال آن تیز کنندو نگین را با آن بتراشند و جلا دهند و در دواها نیز بکار برند. گویند: معدن آن سنگ در جزائر دریای چین است و معرب آن سنباذج است . (برهان ) (آنندراج ) (الفاظ الادویه )

سنباده

فرهنگ فارسی عمید

۱. تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می‌رود.۲. آلومینی به‌صورت ذرات و به رنگ‌های سیاه، خاکستری، یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی‌شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می‌رود.

سنباده

فرهنگ فارسی معین

(سُ دِ) [ معر. ] (اِ.) آلومینی است به رنگ های خاکستری ، سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزات به کار می رود، سمباده و سنباذج نیز گفته می شود.

جست‌وجوی هم‌آوا

سنباده زدن با کاغذ سنباده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sand

سنبادیه

لغت‌نامه دهخدا

سنبادیه . [ سَم ْ دی ی َ ] (اِخ ) اصلاً نام پیروان سنباد مجوسی ، ولی مخالفین غلاة ایشان را مخصوصاً در ری به این لقب میخواندند. (خاندان نوبختی ص 258). از غلاة. این دسته در حق ائمه ٔ خویش بمرتبه ای غلو نمایند که ایشان را بدرجه ٔ الوهیت رسانند و