سندارهلغتنامه دهخداسنداره . [ س َ / س ِ رَ / رِ ] (اِ) حرامزاده . (برهان ) (آنندراج ). بچه ٔ بی پدر چون سرراهی یا با چندین پدر. ولدالزناء. سند. سندره . رجوع به سند، سندره و سنده شود.
ولدالزنافرهنگ فارسی عمید۱. زنازاده؛ حرامزاده؛ خشوک؛ سنداره؛ سندره.۲. (اسم) [قدیمی، مجاز] کرم شبتاب که به اعتقاد قدما با طلوع ستارۀ سهیل میمیرد.
حرامزاده، حرامزادهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خشوک، خطاییبچه، خطازاده، روسپیزاده، زنازاده، سند، سندره، غیرزاده، ناپاکزاده، نامشروع، ولدالزنا ≠ حلالزاده ۲. تودار، حقهباز، حیلهگر، زیرک، محیل ≠ صاف و صادق