سنلخلغتنامه دهخداسنلخ . [ س َ ل َ ] (اِ) نیم تنه و آن جامه ای باشد پیش باز که قد و آستین آنرا کوتاه کنندو در این زمان کاتبی خوانند. (برهان ) (آنندراج ). جامه ای باشد که آستین و دامن آنرا کوتاه سازند و آنرا ترلک و قلک و نیم تنه گویند. (جهانگیری ) : سلب ساخته یکسر از
سنگلاخلغتنامه دهخداسنگلاخ . [ س َ ] (اِ مرکب ) سنگستان که جا و مکان سنگ باشد چه لاخ به معنی مکان آمده است همچو دیولاخ که جا و مقام دیو را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). زمین سنگستان . (لغت فرس اسدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) : صحرای سنگروی و که سنگلاخ رااز سم آهوا
سنگلاخلغتنامه دهخداسنگلاخ . [ س َ ] (اِخ ) (میرزا...) از شعرا و عرفا و خوشنویسان عهد فتحعلی شاه و محمدشاه و ناصرالدین شاه بود.در شب جمعه 17 صفر 1294 هَ . ق . بسنی نزدیک به یک صد و ده سال در تبریز فوت کرد و در آنجا بخاک سپرده شد