سنگابلغتنامه دهخداسنگاب . [ س َ ] (اِ مرکب ) ظرف بسیار بزرگ که تواند چند خروار آب گیرد از یک پاره سنگ تراشیده که در مسجدها برای آشامیدن یا وضو دارند. (یادداشت مؤلف ). دوستکانی بزرگ که از یک پاره سنگ تراشیده و در مساجد و تکایا نهند برای آب خوردن و وضو ساختن . ظرف بزرگ از سنگ تراشیده که یک کُر
سنگابفرهنگ فارسی عمیدظرف بزرگی که از سنگ یکپارچه ساخته میشود و در مساجد و بعضی از اماکن عمومی مردم با پیاله از آن آب آشامیدنی برمیدارند.
سنگابفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِمر.) ظرف بزرگ آب از جنس سنگ که در مساجد و جاهایی مانند آن قرار می دادند.
شنابلغتنامه دهخداشناب . [ ش َ ] (اِخ ) (بمعنی خشک ) نام پادشاه ادمه و او در زمانی که کدرلاعومر بر اراضی سدوم تاخت آورد پادشاه ادمه بود که در عمق سدیم واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
شنابلغتنامه دهخداشناب . [ ش ِ ] (اِ) بمعنی شنا. آب ورزی . (از برهان ) (از آنندراج ). رجوع به شنا شود.
شینابلغتنامه دهخداشیناب . (اِ) شنا. (یادداشت مؤلف ). شنا و آب ورزی . (برهان ) (آنندراج ). آب ورزی باشد و آنرا شنا، شناب و شناه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). شناوری و سباحت . (ناظم الاطباء). رجوع به شنا شود. || سعی و کوشش و جد و جهد. (ناظم الاطباء). || محنت . (ناظم الاطباء).