سنیلغتنامه دهخداسنی . [ س ُن ْ نی ] (اِ) نوعی از ماهی باشد در ملتان و گوشت آن بغایت لذیذ میشود. (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ).
سنیلغتنامه دهخداسنی . [ س َ نی ی ] (ع ص ) رفیع. بلند. (آنندراج ) (غیاث ). مرد رفیع. (برهان ). بلند. (منتهی الارب ). بزرگ . گران قدر : هست او شریف و همت او همچو او شریف هست او سنی و همت او همچو او سنی . منوچهری .خدایگانا همواره قدر
سنیلغتنامه دهخداسنی . [ س ِ ] (اِ) مخفف سینی است و آن خوانی باشد که از طلا و نقره و مس و برنج سازند. (برهان ) (آنندراج ). || ریم آهن . (برهان ) (آنندراج ) (الفاظ الادویه ).
سنیلغتنامه دهخداسنی . [ س ُن ْ نی ] (ص نسبی ) اهل سنت و جماعت . (برهان ). منسوب به سنت . مقابل شیعی : تا هست خلاف شیعی و سنی تا هست وفاق طبعی و دهری . منوچهری .وین سنّیان که سیرتشان بغض حیدر است حقا که دشمنان ابوبکر و عمرند.<b
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
صافش شنی تندrapid sand filtrationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند تصفیۀ آب که در آن آب پس از زلالسازی از بستری شنی عبور داده میشود تا بقایای ذرات آن گرفته شود
صافش شنی کندslow sand filtrationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند تصفیۀ آب که در آن آب از میان بستری شنی با خصوصیات مشخص به سمت پایین پرانشت میکند و در خلال آن براثر فرایندهای فیزیکی و شیمیایی و زیستی خالصتر میشود
سنیزلغتنامه دهخداسنیز. [ س ُ ](اِ) سیاه دانه و آن تخمی باشد سیاه که بر روی خمیر ریزند. (برهان ) (آنندراج ). شونیز. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شنیز و شونیز شود.
سنیحلغتنامه دهخداسنیح . [ س َ ] (ع ص ، اِ) صید که از جانب چپ صیاد برآید. || مروارید یا رشته ٔ آن پیش از آنکه مروارید در آن کشیده باشند. || پیرایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سنیفلغتنامه دهخداسنیف . [ س َ ] (ع اِ) خرقه که بر هر دو شانه گاه شتراندازند. ج ، سُنُف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حاشیه ٔ بساط. (ناظم الاطباء).
سنیزلغتنامه دهخداسنیز. [ س ُ ](اِ) سیاه دانه و آن تخمی باشد سیاه که بر روی خمیر ریزند. (برهان ) (آنندراج ). شونیز. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شنیز و شونیز شود.
سنیحلغتنامه دهخداسنیح . [ س َ ] (ع ص ، اِ) صید که از جانب چپ صیاد برآید. || مروارید یا رشته ٔ آن پیش از آنکه مروارید در آن کشیده باشند. || پیرایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سنیفلغتنامه دهخداسنیف . [ س َ ] (ع اِ) خرقه که بر هر دو شانه گاه شتراندازند. ج ، سُنُف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حاشیه ٔ بساط. (ناظم الاطباء).
راغسرسنیلغتنامه دهخداراغسرسنی . [ س َ س َ ] (اِخ ) امام ابوبکر محمدبن عبداﷲ موسی نسفی راغسرسنی . وی از سید ابوالحسن محمدبن محمدبن زید حسینی سماع حدیث کرد و ابوحفص عمربن محمدبن احمد نسفی از او روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به انساب سمعانی ج 1 ش
راغسرسنیلغتنامه دهخداراغسرسنی . [ س َ س َ ] (ص نسبی ) منسوب است به راغسرسنة که از قراء نسف است . (از انساب سمعانی ج 1). و رجوع به راغسرسنة و لباب الانساب شود.
حسن حسنیلغتنامه دهخداحسن حسنی . [ ح َ س َ ن ِ ح َ س َ ] (اِخ ) افندی . او راست : «تنویرالبرهان » در شرح البرهان کلنبوی (منطق ) که در سال 1295 هَ . ق . تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است .
حسن قویسنیلغتنامه دهخداحسن قویسنی . [ ح َ س َ ن ِ ق َ ] (اِخ ) ابن درویش . درگذشته ٔ 1255 هَ . ق . او راست : شرح سلم المرونق . (هدیة العارفین ج 1 ص 301). زرکلی مرگ وی را