سهل گرفتنلغتنامه دهخداسهل گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) آسان گرفتن . مساهله . مسامحه : چو کم خوردن طبیعت شد کسی راچو سختی پیشش آید سهل گیرد.سعدی .
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ تستری . از طبقه ٔ ثانیه است . کنیت او ابومحمد است . از کبراء این قوم و علماء این طایفه است . از شاگردان ذوالنون مصری است . وی بسال 283 هَ . ق . از دنیا برفت و عمر وی هشتاد سال بود. وی از بزرگان اهل تصوف و طریقت
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بلخی . وی در زبان فارسی شاعری ممتاز و فرد بود. یاقوت گوید: از بلخ چهار تن منفرد بودند. ابی القاسم الکعبی در علم کلام . ابایزید بلخی در بلاغت و تألیف . وسهل بن حسن در شعر فارسی . و محمدبن موسی حدادی در عربیت و شعر عربی . (از معجم الادباء ی
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن علی ارغیانی . وی در عصر خود پیشوای مردمان بود و در دانش و زهد مرتبتی عظیم داشت . مدتی در محضر شیخ ابوعلی سنجی به استفادت اشتغال جست ، پس بمدرس قاضی حسین بن محمد مرورودی حاضر شد. فنون علوم بر وی قرائت نمود و روزگاری ملازم او گشت ؛ طریقه و اسلوب قاضی را
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیمان بن محمدبن سلیمان صعلوکی نیشابوری ، مکنی به ابن طبیب فقیه شافعی وفات 404 هَ . ق . او راست المذهب . (کشف الظنون ص 1645). رجوع به نفحات الانس جامی چ توحیدی پور ص <span clas
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ تستری . از طبقه ٔ ثانیه است . کنیت او ابومحمد است . از کبراء این قوم و علماء این طایفه است . از شاگردان ذوالنون مصری است . وی بسال 283 هَ . ق . از دنیا برفت و عمر وی هشتاد سال بود. وی از بزرگان اهل تصوف و طریقت
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بلخی . وی در زبان فارسی شاعری ممتاز و فرد بود. یاقوت گوید: از بلخ چهار تن منفرد بودند. ابی القاسم الکعبی در علم کلام . ابایزید بلخی در بلاغت و تألیف . وسهل بن حسن در شعر فارسی . و محمدبن موسی حدادی در عربیت و شعر عربی . (از معجم الادباء ی
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن علی ارغیانی . وی در عصر خود پیشوای مردمان بود و در دانش و زهد مرتبتی عظیم داشت . مدتی در محضر شیخ ابوعلی سنجی به استفادت اشتغال جست ، پس بمدرس قاضی حسین بن محمد مرورودی حاضر شد. فنون علوم بر وی قرائت نمود و روزگاری ملازم او گشت ؛ طریقه و اسلوب قاضی را
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیمان بن محمدبن سلیمان صعلوکی نیشابوری ، مکنی به ابن طبیب فقیه شافعی وفات 404 هَ . ق . او راست المذهب . (کشف الظنون ص 1645). رجوع به نفحات الانس جامی چ توحیدی پور ص <span clas
حرف سهللغتنامه دهخداحرف سهل . [ ح َ ف ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف سرد. (مجموعه ٔ مترادفات ص 209).
چشمه سهللغتنامه دهخداچشمه سهل . [ چ َ م َ س َ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از مزارع بافت زنجان کرمان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 236).
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ تستری . از طبقه ٔ ثانیه است . کنیت او ابومحمد است . از کبراء این قوم و علماء این طایفه است . از شاگردان ذوالنون مصری است . وی بسال 283 هَ . ق . از دنیا برفت و عمر وی هشتاد سال بود. وی از بزرگان اهل تصوف و طریقت
سهللغتنامه دهخداسهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بلخی . وی در زبان فارسی شاعری ممتاز و فرد بود. یاقوت گوید: از بلخ چهار تن منفرد بودند. ابی القاسم الکعبی در علم کلام . ابایزید بلخی در بلاغت و تألیف . وسهل بن حسن در شعر فارسی . و محمدبن موسی حدادی در عربیت و شعر عربی . (از معجم الادباء ی