سهمیدنلغتنامه دهخداسهمیدن . [ س َ دَ ] (مص ) ترسیدن . هراسیدن . ترس داشتن . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (آنندراج ) : ابرهه بسهمید از آن سخن و شگفت آمدش لفظ عبدالمطلب و بفرمود تا شتران را بازدادند. (مجمل التواریخ و القصص ).
بیم داشتنلغتنامه دهخدابیم داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) هراسیدن . ترسیدن . سهمیدن . ترس داشتن . ترسان بودن : نشاندم بر این تخت من کیقبادنه ازکین تو بیم دارم نه داد. فردوسی .گر همی ایمنیت آرزو آرد ز عذاب همچو من هیچ مدار از قبل دنیا بیم