مساوکةلغتنامه دهخدامساوکة. [ م ُ وَ ک َ ] (ع مص )سواک . بد رفتن ستور از لاغری . (تاج المصادر بیهقی ).
استیاکلغتنامه دهخدااستیاک . [ اِ ] (ع مص ) سِواک . مسواک کردن . مسواک زدن . دندان مالیدن . یقال : استاک زیدٌ. (منتهی الارب ).
تشنکلغتنامه دهخداتشنک . [ ت َ ش َ ن َ ] (اِ) سواک النبی . ناعمه . ابوشوشه . قویسه . مریمیه . سلبیه . مریم گلی . و امروزباغبانهای ما سلبی گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
دندان شویلغتنامه دهخدادندان شوی . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان شو. سواک . مسواک . دندان زدای . دندان سای . دندان شویه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود.