سوزنیلغتنامه دهخداسوزنی . [ زَ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از بساط و گستردنی که اقسام از ابریشم و ریسمان در آن دوزند. (آنندراج ). پارچه های گل دوزی شده را با جامه ای که با بخیه ٔ نکنده دوخته باشند. (از دیوان البسه ٔ نظام قاری ). || مسند کوچک . || صدر مجلس و محل جلوس مردمان بزرگ و باشأن . (ناظم الاطب
سوزنیلغتنامه دهخداسوزنی . [ زَ ] (اِخ ) شمس الدین تاج الشعرا محمدبن علی سمرقندی . وی در ابتدای جوانی برای تحصیل علم به بخارا رفت و مدتی بتعلیم پرداخت . و بقول عوفی بسبب تعلق خاطر بشاگرد سوزنگری به آموختن آن صنعت مشغول شد. سوزنی معاصر ارسلان خان محمد از آل افراسیاب و سنجر آتسزبن محمد خوارزمشاه
سوزنیفرهنگ فارسی عمیدتکه پارچهای از مخمل، شال یا ترمه با حاشیه و ریشه که روی آن ابریشمدوزی یا گلابتوندوزی شده باشد و آن را زنان در رختکن حمام زیر لباسهای خود میگسترانند.
چاپگر سوزنیdot matrix printerواژههای مصوب فرهنگستانچاپگری که در آن حرف یا نماد، ماتریسی از نقاط است و بر این نقاط مرکب افشانده یا ضربۀ همراه با مرکب وارد شود
سوزنیبرگneedle-leaved, acicular 2, aciculum, aciculate, aciculiformواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که برگهای سوزنیشکل دارد
جنگل سوزنیبرگneedle-leaved forest, conifer forest, coniferous forest, resinous forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که درختان آن عمدتاً برگهای همیشهسبز سوزنی و میوۀ مخروطی و مواد رزینی دارد
سوزنیبرگneedle-leaved, acicular 2, aciculum, aciculate, aciculiformواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که برگهای سوزنیشکل دارد
زنگزدگی سرسوزنیpinpoint rustingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زنگزدگی نقطهنقطه در محلهایی که پوشش و ضخامت و قدرت محفاظتکنندگی کافی وجود ندارد
چاپگر سوزنیdot matrix printerواژههای مصوب فرهنگستانچاپگری که در آن حرف یا نماد، ماتریسی از نقاط است و بر این نقاط مرکب افشانده یا ضربۀ همراه با مرکب وارد شود