سوسیولوژیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که به مطالعۀ روابط بین افراد، گروهها و طبقات اجتماعی میپردازد؛ جامعهشناسی.
ساسولیلغتنامه دهخداساسولی . (اِخ ) دهی است از بخش میانکنگی شهرستان زابل ، واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان . جلگه ای ، و هوای آن معتدل گرم ، و آب آن از رودخانه ٔ هیرمند، و محصول آن غلات و لبنیات است ، و24
صوصلالغتنامه دهخداصوصلا. [ ص َ ص َ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ). صاصلا. بصل الفار.بصل الزیز. ارنیتوغالن .
شاصلاءلغتنامه دهخداشاصلاء. [ ص ُ ] (ع اِ) شاصلی . گیاهی است .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شاصلی شود.
جامعةلغتنامه دهخداجامعة. [ م ِ ع َ] (ع ص ) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده . فراهم آورنده . جمعکننده . || (اِ) طوق . (منتهی الارب ). غل . (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیورکه دستها را به گردن فراهم آورد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)