سوملغتنامه دهخداسوم . [ س َ ] (ع مص ) گران فروختن . (غیاث ). || بها کردن متاع را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). طلب المبیع بالثمن الذی تقر ربه البیع. (التعریفات ). || وزیدن باد و زود گذشتن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || دقت نمودن . (غیاث ). || خواری و رنج کشیدن . (غیاث ) (از ا
سوملغتنامه دهخداسوم . [ س ِ وُ / س ِوْ وُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سه که ثالث باشد. (آنندراج ). سیم . چیزی که در مرتبه ٔ سه واقع است . (ناظم الاطباء) : سوم روز خوان را بمرغ وبره بیاراستش گونه گون یکسره .
چربینهsebum, cutaneous sebum, sebum cutaneumواژههای مصوب فرهنگستانترشح غدد موجود در پوست که عموماً از چربی و کراتین و مواد یاختهای تشکیل شده است
پهنای درزseam width, seam height, seam lengthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر درازای درز مضاعف در موازات تاخوردگیهای درز
بازی سرجمعصفرzero-sum game, zero-sumواژههای مصوب فرهنگستانیکی از وضعیتهای متصور در نظریۀ بازی که در آن کسب امتیاز از سوی یکی از دو طرف الزاماً به معنای از دست رفتن امتیاز طرف دیگر است
کرایۀ سرجمعlump sum freight, lump sumواژههای مصوب فرهنگستانکرایۀ فرست کلی بدون توجه به مقدار و حجم و وزن بار
سوماترالغتنامه دهخداسوماترا. (اِخ ) بزرگترین جزیره از جزایر سوند در جمهوری اندونزی در جنوب شرقی آسیا. دارای 471500 کیلومتر مربع و جمعیت 7680000 تن . شهرهای مهمش عبارتند از پادانگ و پالمبانگ . معادن زغال سنگ و نفت آن دارای اهمیت
سومارلغتنامه دهخداسومار. (اِخ ) بخشی از شهرستان قصرشیرین . واقع در قسمت جنوبی شهرستان . از طرف شمال به بخش مرکزی قصرشیرین ، از جنوب به بخش صالح آباد و مهران (شهرستان ایلام )، از مشرق به بخش ایران و گیلان شاه آباد و از مغرب به کشور عراق محدود است . قسمت شرقی کوهستانی و قسمتهای مرکزی و غربی تپه
سومالیلغتنامه دهخداسومالی . [ س ُ ] (اِخ ) کشوری است جمهوری در آفریقای شرقی و جنوب شرقی حبشه پایتخت آن «موگادیشو» است که تنها بندر سومالی میباشد. سازمان ملل در نوامبر 1949 م . استقلال سومالی را تصویب کرد منتهی مقرر شد تا سال 1960</spa
سومرلغتنامه دهخداسومر. [ م ِ ] (اِخ ) شومر. کشوری باستانی در قسمت سفلای بین النهرین ، مجاور خلیج فارس و درجنوب کشور راکد. شهرهای سومر عبارت بود از «اور»، «اوروک »، یا «ارخ »، «نیب پور»، «لارسا». در سفر پیدایش این ناحیه را سرزمین «شنعار» نامیده اند. سومریان از 5000</
سوماترالغتنامه دهخداسوماترا. (اِخ ) بزرگترین جزیره از جزایر سوند در جمهوری اندونزی در جنوب شرقی آسیا. دارای 471500 کیلومتر مربع و جمعیت 7680000 تن . شهرهای مهمش عبارتند از پادانگ و پالمبانگ . معادن زغال سنگ و نفت آن دارای اهمیت
سومارلغتنامه دهخداسومار. (اِخ ) بخشی از شهرستان قصرشیرین . واقع در قسمت جنوبی شهرستان . از طرف شمال به بخش مرکزی قصرشیرین ، از جنوب به بخش صالح آباد و مهران (شهرستان ایلام )، از مشرق به بخش ایران و گیلان شاه آباد و از مغرب به کشور عراق محدود است . قسمت شرقی کوهستانی و قسمتهای مرکزی و غربی تپه
سومالیلغتنامه دهخداسومالی . [ س ُ ] (اِخ ) کشوری است جمهوری در آفریقای شرقی و جنوب شرقی حبشه پایتخت آن «موگادیشو» است که تنها بندر سومالی میباشد. سازمان ملل در نوامبر 1949 م . استقلال سومالی را تصویب کرد منتهی مقرر شد تا سال 1960</spa
سومرلغتنامه دهخداسومر. [ م ِ ] (اِخ ) شومر. کشوری باستانی در قسمت سفلای بین النهرین ، مجاور خلیج فارس و درجنوب کشور راکد. شهرهای سومر عبارت بود از «اور»، «اوروک »، یا «ارخ »، «نیب پور»، «لارسا». در سفر پیدایش این ناحیه را سرزمین «شنعار» نامیده اند. سومریان از 5000</
دسوملغتنامه دهخدادسوم . [ دُ ] (اِ) در تداول زبان فارسی ج ِ دسم عربی است به معنی چربشها. (ناظم الاطباء). چربیها.- لحوم و دسوم ؛ گوشتها و چربشها. (ناظم الاطباء).
هرمز سوملغتنامه دهخداهرمز سوم . [ هَُ م ُ زِ / س ِوْ وُ ] (اِخ ) پسر یزدگرد دوم ساسانی . رجوع به هرمزبن یزدجرد و نیز رجوع به ساسانیان شود.
حسوملغتنامه دهخداحسوم . [ ح ُ ] (ع اِمص ) ماندگی در کار از کوشش . || (ص ) بدفال . شوم . نحس . || برنده ٔ خیر و نیکویی . || متوالی . پیاپی . پی درپی : سبع لیال و ثمانیة ایّام حسوماً. (قرآن 7/69). || رونده . || ج ِ حَسِم .