پیسیدیانلغتنامه دهخداپیسیدیان . (اِخ ) نام مردم ساکن پیسیدیه ، محلی در آسیای صغیر. (رجوع به مجلدات سه گانه ٔ ایران باستان شود).
سیدانلغتنامه دهخداسیدان . [س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
سیدانلغتنامه دهخداسیدان . [ س ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه .دارای 362 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و توتون . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl"
سیدانلغتنامه دهخداسیدان . [ س ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر. دارای 500 تن سکنه . آب آن از کارون . محصول آنجا غلات ، برنج و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شذانلغتنامه دهخداشذان . [ ش َ / ش ُذْ ذا ] (ع اِ) سنگریزه های پراکنده و جز آن . (منتهی الارب ). سنگریزه های متفرق و جز آن و مفتوح آن اسم جمع است ، چون کذان . (از اقرب الموارد).- شذان الحصا ؛ سنگریزه های پراکنده و جز آن . (ناظم الاط
دانلغتنامه دهخدادان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ایم :- <span class="hl"