سیاتیکلغتنامه دهخداسیاتیک . (فرانسوی ، ص ، اِ) مربوط به تهیگاه . معمولاً نام سیاتیک بعصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ ) اطلاق میشود. این عصب از رأس مثلث شبکه ٔ خاصره تولید و در حقیقت دنباله ٔ این رأس است . عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضله ٔ هرمی لگن خارج میشود
سیاتیکفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) بزرگترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است.۲. (پزشکی) درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن، و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز میکند؛ عرقالنسا.
سیاتیکفرهنگ فارسی معین[ فر. ] 1 - (ص .) مربوط به تهیگاه . 2 - (اِ.) نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود. 3 - درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود.
سیاتیکsciaticaواژههای مصوب فرهنگستاندردی در پشت و طرف خارجی ران و ساق پا که معمولاً ناشی از تباهی قرص بین مهرهای است؛ نام بیماریای که ویژگی فوق را داشته باشد
شاتکلغتنامه دهخداشاتک . [ ت َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای شمال سنکهت در هند. (تحقیق ماللهند ص 156).
پساتکredoublementواژههای مصوب فرهنگستانحرکت تهاجمی مجدد، ساده یا مرکب، پس از ناکامی حرکت تهاجمی نخست که با ردکن انجام میشود
پیستکلغتنامه دهخداپیستک . [ ت َ ] (ن مف ) پیسه . در پهلوی بمعنی نقش و نگار بسته و زینت شده و در فارسی بمعنی پیسه و ابلق و دورنگ سپید و سیاه . (فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 113). رجوع به پیسه شود.