سیانوژنفرهنگ فارسی عمیدگازی بیرنگ، سمی، و قابل اشتعال که در جوشکاری، برش فلزات، و سوخت موشکها کاربرد دارد.
شاننلغتنامه دهخداشانن . [ ن ُ ] (اِخ ) رودی است در ایرلند که از شمال شرقی بجنوب غربی جریان دارد و چند دریاچه در مسیر خود تشکیل میدهد و در مغرب ایرلند به اقیانوس اطلس میریزد.
شانوانلغتنامه دهخداشانوان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) شاندان و غلاف شانه ومشط. (ناظم الاطباء از اشتنگاس ). شانه دان . و شاید مصحف شاندان مخفف شانه دان باشد. رجوع به شاندان شود.
سنونلغتنامه دهخداسنون . [ س َ ] (ع اِ) داروئی که بر دندان مالند. (غیاث ). داروئی که بر دندان مالند و هر چیزی که بدان دندان را تابان و روشن نمایند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واحد السنونات . و هی الادویة الیابسة المسحوقة التی یدور لک بها الاسنان لتضیی بها او تستحکم . (بحر الجواهر): معجون ها که
گیلغتنامه دهخداگی . (اِخ ) (گی لوساک ) ژزف لوئی . دانشمند فیزیک و شیمیدان فرانسوی که به سال 1778 در سن لئونار دو نوبلا به دنیا آمد. در سال 1804 قانون انبساطگازها را کشف کرد. دو بار با بالن به هوا رفت ، یکی در سال <span clas
خرزهرهلغتنامه دهخداخرزهره . [ خ َ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زهره ٔ خر. زهره ٔ بزرگ باشد. (از برهان قاطع). به این معنی از خر (بزرگ ) + زهره تشکیل شده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || درختی است که برگ آن ببرگ بید شبیه است لیکن از برگ بید سطبرتر و گنده تر بود