شابرقان

šābe(o)rqān

معنی

= شاپورگان

جست‌وجوی دقیق

شابرقان

لغت‌نامه دهخدا

شابرقان . [ ب ُ ] (اِخ ) نام کتابی است از مانی . (ابن الندیم ). رجوع به شاپورگان شود.

شابرقان

لغت‌نامه دهخدا

شابرقان . [ ب ُ ] (معرب ، اِ) معرب شاپورگان . فولاد ذکر. اسطام . (دزی ج 1 ص 714) حدید الصلب . پولاد معدنی .پولاد طبیعی . ابوریحان بیرونی در الجماهر فی معرفة الجواهر می نویسد: معدن آهن دو قسم است . یکی نرم که

شابرقان

فرهنگ فارسی عمید

= شاپورگان

جست‌وجوی هم‌آوا

سابرقان

لغت‌نامه دهخدا

سابرقان . [ ب ُ ] (معرب ، اِ) معرب شابرقان و شابورقان (شاپورگان ) نوعی آهن خیلی سخت است که بفارسی آن را شابورقان ، و بعربی ذکر، یا، اسطام نامند. و این در مقابل آهن نرم است که بفارسی نرماهن (نرم آهن ) و بعربی انثی نامند. رجوع به دزی ج 1 ص <spa

سابرقان

فرهنگ فارسی عمید

آهن سخت و خشک.

سابرقان

فرهنگ فارسی معین

(بُ) [ معر. ] (اِ.) آهن سخت و خشک . شابرقان و شابورقان نیز گویند.

سابرقانی

لغت‌نامه دهخدا

سابرقانی . [ ب ُ نی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به سابرقان (شابرقان ). رجوع به سابرقان شود.

جست‌وجوی متن

آهنخشک

فرهنگ مترادف و متضاد

خنجر، روهنی، شابرقان، کارد ≠ نرمآهن

شاه برقان

لغت‌نامه دهخدا

شاه برقان . [ ب َ ] (اِ مرکب ) مصحف شابرقان و بمعنی پولاد و معدنی باشد. رجوع به شابرقان و شابرن و شابورق و شابورقان و شابورگان و شابورن شود.

سابورقان

لغت‌نامه دهخدا

سابورقان . (معرب ، اِ) معرب شابرقان (شابورقان ، شاپورگان ) نوعی آهن بسیار سخت و مرغوب است . رجوع به دزی ج 1 ص 620 و شابرقان در این لغت نامه شود.

شاپورگان

فرهنگ مترادف و متضاد

آهنخشک، خشک، پولاد، شابرقان، شابرن، شابورگان، فولاد

سابرقان

فرهنگ فارسی معین

(بُ) [ معر. ] (اِ.) آهن سخت و خشک . شابرقان و شابورقان نیز گویند.

ترجمه مقاله