شاتللغتنامه دهخداشاتل . [ ت ِ ] (اِ) دارویی است مانند کماة خشک و آن را به شیرازی روشنک خوانند و معرب آن شاطل است . (برهان قاطع). رجوع به شاطل شود. به فارسی روشنک نامند دوائی است هندی شبیه به فطر خشک و بقدر باقلایی و بزرگتر و کوچکتر و با تلخی و پوست او بسیار چین دار ما بین سیاهی و سرخی و املس
شاتللغتنامه دهخداشاتل . [ ت ِ ] (اِخ ) ژان . (تولد در حدود سال 1575، وفات درسال 1594 م .)، مرد متعصبی که در صدد قتل هانری چهارم اندکی پس از ورود او به شهر پاریس برآمد. دست و پای او را به چهار اسب بسته بطرز فجیعی وی را کشتند.<
شاتلفرهنگ فارسی عمیددانهای بهاندازۀ باقلا، به رنگ سرخ یا سیاه که مصرف دارویی داشته و در هند میروید؛ روشنک.
شاتلفرهنگ فارسی عمیدفضاپیمایی بالدار برای بردن فضانوردان به ایستگاههای فضایی و بازگرداندن آنها که میتواند روی زمین بنشیند.⟨ شاتلِ فضایی: = شاتل٢
شاطللغتنامه دهخداشاطل . [ طِ ] (معرب ، اِ) شاتل . روشنک گرم است مسهل صفرا و اخلاط غلیظه . (منتهی الارب ). نام دارویی هندی است . (دزی ج 1 ص 716). التمیمی در المرشد آورده است که دارویی است هندی و آن بشکل و گردی و اندازه به کماه
ساتللغتنامه دهخداساتل . [ ت ِ ] (اِ) داروئی است مانند کمای خشک شده ، و آن را به شیرازی روشنک خوانند. و با شین نقطه دار (شاتل ) هم آمده است . و معرب آن ساطل است . (برهان ) (آنندراج ). ساطل ... با شین نقطه دار هم آمده است .(برهان ) (آنندراج ). شاتل ... معرب آن شاطل است . (برهان ) (آنندراج ). شا
ساتللغتنامه دهخداساتل . [ ت ِ ] (ع ص ) آنچه مانند اشک و مروارید قطره قطره چکان و روان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه قطره قطره جریان یابد مانند اشک مروارید. (قطر المحیط). هر چیز که راهی میشود قطره قطره مثل اشک و مروارید رشته گسیخته . (شرح قاموس ).
ساطللغتنامه دهخداساطل . [ طِ ] (ع ص ) گرد بالا رفته .(منتهی الارب ) (المنجد). طاسل مثله . (منتهی الارب ).
ساطللغتنامه دهخداساطل .[ طِ ] (معرب ، اِ) معرب ساتل است و آن رستنیی باشد که شیرازیان روشنک خوانندش . و به این معنی با شین هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). گیاهی مانند قارچ خشکیده . (استینگاس ). رجوع به شاتل و شاطل و ساتل شود.
شاتلهلغتنامه دهخداشاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) (لو) محلی در کمون بودولیر از آروندیسمان اوبوسون (دپارتمان کروز ) دارای معادن طلا است .
شاتلدنلغتنامه دهخداشاتلدن . [ ت ِ دُ ] (اِخ ) مرکز کمون پوی دو دوم واقع در آروندیسمان تی یر دارای 1300 نفر جمعیت . آب معدنی آن معروف است .
شاتلرولغتنامه دهخداشاتلرو. [ ت ِل ِ رُ ] (اِخ ) مرکز آروندیسمان وین واقع در ساحل رودخانه وین دارای 25600 نفر جمعیت . کارخانجات اسلحه سازی ، کنسروسازی و تقطیر و الکل سازی آن معروف است .
شاتلنلغتنامه دهخداشاتلن . [ ت ِ ل َ ] (اِخ ) (ژرژ) وقایعنگار هوادار دوک دوبورگنی ، بسال 1404م . در آلوست از شهرهای بلژیک متولد گشته و در سال 1475 م . وفات یافته است . کارنامه ٔ کبیر تألیف او است .
شاتلودرانلغتنامه دهخداشاتلودران . [ ت ُ ل ُ ] (اِخ ) مرکز کمون کوت دونر از آروندیسمان سن -بریوک ؛ دارای 1200 نفر جمعیت است .
شاتلهلغتنامه دهخداشاتله . [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) (لو) محلی در کمون بودولیر از آروندیسمان اوبوسون (دپارتمان کروز ) دارای معادن طلا است .
شاتله آن بریلغتنامه دهخداشاتله آن بری . [ ت ُ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) (لو) مرکز کمون سن - اِ - مارن ، از آروندیسمان ملن ؛ دارای 1050 نفر جمعیت است .
شاتل گیونلغتنامه دهخداشاتل گیون . [ ت ِ ی ُ ] (اِخ ) کمون پوی دو دوم واقع در آروندیسمان ریوم دارای 2750 نفر جمعیت . آبهای معدنی آن معروف است .
شاتلایون - پلاژلغتنامه دهخداشاتلایون - پلاژ. [ ت ُی ُ پ ِ ] (اِخ ) کمون شارانت - ماریتیم واقع در آروندیسمان لاروشل . دارای 4950 نفر جمعیت . حمامهای آب معدنی آن معروف است .
شاتلدنلغتنامه دهخداشاتلدن . [ ت ِ دُ ] (اِخ ) مرکز کمون پوی دو دوم واقع در آروندیسمان تی یر دارای 1300 نفر جمعیت . آب معدنی آن معروف است .