ترجمه مقاله

شاخ

šāx

۱. (زیست‌شناسی) شاخه و ترکه‌ای که از تنۀ درخت می‌روید.
۲. (زیست‌شناسی) جسمی شبیه استخوان که در سر برخی حیوانات مانند گوسفند، بز، گاو، گوزن، و آهو می‌روید.
۳. [قدیمی] چاک.
۴. [قدیمی، مجاز] پاره؛ حصه؛ قطعه.
۵. [قدیمی] ظرفی که در آن شراب می‌خورند؛ پیالۀ شراب‌خوری؛ پالغ؛ بالغ. Δ در قدیم از شاخ گاو یا کرگدن یا عاج نیز ظرف برای شراب خوردن می‌ساختند: ◻︎ فتاده بر سرش از بادۀ شبینه خمار / به ‌عزم عیش صبوحی نهاده بر کف شاخ. (منصور شیرازی: مجمع‌الفرس: شاخ).
⟨ شاخ ‌آهو: [قدیمی] کمان؛ کمان تیراندازی: ◻︎ چو بر شاخ آهو کشد چرم گور / بدوزد سر مور بر پای مور (نظامی۵: ۷۸۹).
⟨ شاخ حجامت: ‹شاخ حجام› (پزشکی) شاخ میان‌تهی گاو که دو سر آن سوراخ دارد و حجام با آن پوست بدن را می‌مکد تا ورم کند بعد استره می‌زند و دوباره شاخ را می‌چسباند تا مقداری خون داخل آن شود.
⟨ شاخ ‌درآوردن: (مصدر لازم) [مجاز] بسیار تعجب کردن؛ دچار حیرت و شگفتی شدن از دیدن چیزی عجیب و حیرت‌انگیز یا شنیدن حرف‌های دروغ و سخنان شگفت‌انگیز.
⟨ شاخ‌ زدن (مصدر لازم)
۱. شاخه‌ زدن؛ شاخه درآوردن درخت.
۲. شاخ زدن حیوان به‌ کسی یا به حیوان دیگر.
⟨ شاخ‌شاخ: [قدیمی] چاک‌چاک؛ پاره‌پاره: ◻︎ بر ‌سینه شاخ‌شاخ کنم جامه شانه‌وار / کز هیچ سینه بوی رضایی نیافتم (خاقانی: ۷۸۴)، ◻︎ بیندیش از آن دشت‌های فراخ / کز آواز گردد گلو شاخ‌شاخ (نظامی۵: ۷۶۲).
⟨ شاخ ‌نبات: شاخه‌ای از نبات؛ شاخه‌های متبلور درون کاسۀ نبات.
⟨ شاخ ‌نفیر: [قدیمی] شاخی که بعضی درویشان با آن بوق می‌زنند.
⟨ شاخ‌وبال: [قدیمی] شاخه‌های درخت؛ شاخ‌وبرگ درخت.
⟨ شاخ‌وبرگ:
۱. شاخه‌ها و برگ‌های درخت.
۲. [مجاز] آنچه بر اصل حکایت و سخن افزوده می‌شود؛ جزئیات.
⟨ برات بر شاخ آهو نوشتن: [قدیمی، مجاز] دادن وعدۀ چیزی که به‌دست آوردنش ممکن نباشد.

۱. سرون، شخ، قرن
۲. شاخسار، شاخه، غصن
۳. شاخابه
۴. پیشانی، ناصیه
۵. پاره، قطعه

ترجمه مقاله