شادگونهفرهنگ فارسی عمید۱. تکیهگاه؛ پشتی.۲. نهالی؛ تشک.۳. جبه؛ بالاپوش.۴. (اسم، صفت) زن بازیگر و مطربه.
سودانیةلغتنامه دهخداسودانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) مرغی است . (مهذب الاسماء). گنجشک سیاه . (دهار). مرغکی باشد چند قبضه ٔ کف ، خرما و انگور خورد. (از اقرب الموارد). سار ملخ خوار. رجوع به سودانی و سودانیات شود.