شارلاتانلغتنامه دهخداشارلاتان . (فرانسوی ، ص ) کسی که با زبان خوش مردم را فریب دهد. (فرهنگ نظام ). حقه باز. شیاد. چاخان . چاچول . چاچولباز. یارم باز. و در «هدایه ٔ» ابوبکر ربیعبن احمد الاخوینی البخاری ، مفتعلان بجشکان به معنای اطبای شارلاتان آمده است . (از یادداشت مؤلف ).
شارلاتانیلغتنامه دهخداشارلاتانی . (حامص ) حقه بازی . شیادی . شید. یارم بازی . چرب زبانی . چاخانی . چاچولبازی . رجوع به شارلاتان شود.
شارلاتانیلغتنامه دهخداشارلاتانی . (حامص ) حقه بازی . شیادی . شید. یارم بازی . چرب زبانی . چاخانی . چاچولبازی . رجوع به شارلاتان شود.
charlatansدیکشنری انگلیسی به فارسیشارلاتان ها، شارلاتان، ادم حقه باز، زبان باز، ادم زبان باز، طبیب شارلاتان، ادم شارلاتان
charlatanدیکشنری انگلیسی به فارسیشارلاتان، ادم حقه باز، زبان باز، ادم زبان باز، طبیب شارلاتان، ادم شارلاتان
شارلاتانیلغتنامه دهخداشارلاتانی . (حامص ) حقه بازی . شیادی . شید. یارم بازی . چرب زبانی . چاخانی . چاچولبازی . رجوع به شارلاتان شود.