شاهباللغتنامه دهخداشاهبال . (اِ مرکب ) شه بال . شاهپر. پر دراز بال طیور و شاهپر. (ناظم الاطباء). || هم قد داماد. ساقدوش و سلدوش . (یادداشت مؤلف ). شاه بالا. رجوع به شاه بالا شود.
شهباللغتنامه دهخداشهبال . [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهبال . بزرگترین پرهای بال پرندگان . (ناظم الاطباء). شهپر. و رجوع به شاهبال شود.
سحبللغتنامه دهخداسحبل . [ س َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در دیار بنی حارث بن کعب ، و جعفربن علبه ٔ حارثی را در آن موضع بابنی عقیل واقعه ای است . رجوع به معجم البلدان شود.
شهباللغتنامه دهخداشهبال . [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهبال . بزرگترین پرهای بال پرندگان . (ناظم الاطباء). شهپر. و رجوع به شاهبال شود.
شهپرلغتنامه دهخداشهپر. [ ش َ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه پر. پر اولین بال جانوران پرنده را گویند. (برهان ) (از آنندراج ). قادمه . (دهار). پیش بال : ببریده در آشیان تقدیس وصف تو ز جبرئیل شهپر. ناصرخسرو.آن همائی را که سوی جد او بازو زد