لغتنامه دهخدا
شبانگاه . [ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) وقت و هنگام شب . (از فرهنگ نظام ). درآمدن شب . (برهان قاطع). شب هنگام . (آنندراج ). وقت شب . (انجمن آرا). هنگام شب . (ناظم الاطباء).وقت درآمدن شب . (بهار عجم ) (از رشیدی ) : دو صد منده سبوی آب کش به روزشبان