شبرولغتنامه دهخداشبرو. [ ش َ رَ / رُ ] (نف مرکب ، اِمرکب ) او که در شب رود. رونده در شب . کسی که در شب راه رود. (از فرهنگ نظام ). که هنگام تاریک شدن جهان پس از غروب خورشید در حرکت و رفتار آید : آوازه ٔ رحیل شنیدم به صبحگاه با ش
شبروفرهنگ فارسی معین( ~ . رُ) (ص فا. اِ.) 1 - کسی که در شب راه برود یا سفر کند. 2 - اسبی که در شب خوب بدود. 3 - شب زنده دار، پارسا.4 - عسس ، داروغه . 5 - راه زن ، دزد. 6 - عیار.
شبرویلغتنامه دهخداشبروی . [ ش َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل شبرو. سیر در شب . رفتن به هنگام تاریکی جهان پس از غروب کردن خورشید: دَلَج ؛ شبروی اول شب است و دَلجَة؛ شبروی آخر شب . (منتهی الارب ) : شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته .<br
شبرویفرهنگ فارسی معین( ~ . رَ) (حامص .) 1 - شبگردی ، در شب سفر کردن . 2 - شب زنده داری ، پارسایی . 3 - راه زنی ، دزدی . 4 - عیاری .
سبارولغتنامه دهخداسبارو. [ س َ ] (اِ) کبوتر. (رشیدی ) : سبارو گرچه اوج چرخ گیردکجا گردد رها از مخلب باز . قطران (از رشیدی ).رجوع به سباروک و سپاروک شود.
سباروواژهنامه آزاد[س َ] (اِ) کبوتر؛ مثال: سبارو گرچه اوج چرخ گیرد/ کجا گردد رها از مخلب باز (رک دهخدا).
شبروشلغتنامه دهخداشبروش . [ ش َ ] (ع اِ) نام پرنده ای است که آن را مرغ غواص نیز خوانند. ج ، شبارش . (ازدزی ج 1 ص 720).
شبرویلغتنامه دهخداشبروی . [ ش َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل شبرو. سیر در شب . رفتن به هنگام تاریکی جهان پس از غروب کردن خورشید: دَلَج ؛ شبروی اول شب است و دَلجَة؛ شبروی آخر شب . (منتهی الارب ) : شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته .<br
شبرویفرهنگ فارسی معین( ~ . رَ) (حامص .) 1 - شبگردی ، در شب سفر کردن . 2 - شب زنده داری ، پارسایی . 3 - راه زنی ، دزدی . 4 - عیاری .
شبروشلغتنامه دهخداشبروش . [ ش َ ] (ع اِ) نام پرنده ای است که آن را مرغ غواص نیز خوانند. ج ، شبارش . (ازدزی ج 1 ص 720).
شبرویلغتنامه دهخداشبروی . [ ش َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل شبرو. سیر در شب . رفتن به هنگام تاریکی جهان پس از غروب کردن خورشید: دَلَج ؛ شبروی اول شب است و دَلجَة؛ شبروی آخر شب . (منتهی الارب ) : شبروی کرده کلنگ آسا همه شاهین دلان چون قطا سیمرغ را از آشیان انگیخته .<br
شبرویفرهنگ فارسی معین( ~ . رَ) (حامص .) 1 - شبگردی ، در شب سفر کردن . 2 - شب زنده داری ، پارسایی . 3 - راه زنی ، دزدی . 4 - عیاری .