شبنملغتنامه دهخداشبنم . [ ش َ ن َ ] (اِ مرکب ) صقیع. (بحر الجواهر). قطرات ریزه ٔ آب که در شبهای مرطوب بر زمین ریزد. (فرهنگ نظام ). بخار آب که به شکل قطره های بسیار کوچک در شبهای بی ابر بر روی نباتات می نشیند. رطوبتی که شب هنگام بر روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید شود. قطره ای که شب در روی برگ
شبنمفرهنگ فارسی عمیدرطوبتی که شب روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید میشود؛ قطرهای شبیه دانۀ باران که شب در روی برگ گل یا گیاه مینشیند؛ بشم؛ بژم؛ بشک؛ اپشک؛ افشک؛ افشنگ.
شبنمفرهنگ فارسی معین(شَ نَ) (اِمر.) قطره ای شبیه دانة باران که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند. بشم ، بژم ، بشک ، اپشک ، افشک ، افشنگ و ژاله نیز گفته اند.
شبنمالغتنامه دهخداشبنما. [ ش َ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (نف مرکب ) شب نماینده .(فرهنگ فارسی معین ). که در شب نمایان سازد. || آنچه به شب جلوه کند و بدرخشد مانند ساعت و پارچه و تابلو. (فرهنگ فارسی معین ). که شب متجلی شود. که در شب نمود
شبنمکاستیdewpoint depression, spread 3, dewpoint spread, dewpoint deficit, depression of the dewpointواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف بین دمای هوا و دمای نقطۀ شبنم
شبنمالغتنامه دهخداشبنما. [ ش َ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (نف مرکب ) شب نماینده .(فرهنگ فارسی معین ). که در شب نمایان سازد. || آنچه به شب جلوه کند و بدرخشد مانند ساعت و پارچه و تابلو. (فرهنگ فارسی معین ). که شب متجلی شود. که در شب نمود
دمای نقطۀ شبنمdewpoint temperature, thermodynamic dewpoint temperatureواژههای مصوب فرهنگستان← نقطۀ شبنم