شبینهلغتنامه دهخداشبینه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) شبانه است که هرچیز شب مانده باشد از آب و نان و طعام و میوه و امثال آن . (برهان ). رجوع به شبانه و شب مانده شود. || (اِ مرکب ) شب پره که مرغ عیسی باشد. (برهان ). || صمغ درخت صنوبر. (برهان ).
سبنیةلغتنامه دهخداسبنیة. [ س َ ب َ نی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) ازار سیاه برای زنان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ثیاب سبنیة؛ منسوب است به سبنی و آن ازارهای سیاه است زنان را. (منتهی الارب ). لیث گوید جامه هایی است از کتان سپید و آن سهو است . و ابوبردة گوید: ثیاب سبنیه سفید است و آن از حریر است
چسبینهadhesinواژههای مصوب فرهنگستاناجزا یا زوائد سطح یاخته که واسطۀ چسبیدن یاختهها به یکدیگر یا به سطوح بیجان هستند
پیشبینی ریاضی وضع هوا، پیشبینی ریاضیmathematical forecastingواژههای مصوب فرهنگستان← پیشبینی عددی وضع هوا
بائتلغتنامه دهخدابائت . [ ءِ ] (ع ص ) آب شبینه و سردو نان شبینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان و خوراک یکشبه . (قطر المحیط). آنچه شب گذاشته شده باشد از گوشت و نان و غیر آن : الغاب ّ؛ البائت من الخبز و الطعام . (قطر المحیط). بیات ، ضد تازه : و خبزه (خبز السلت )مادام حاراً افضل من الخبز البائ
بیوتلغتنامه دهخدابیوت . [ ب َی ْ یو ] (ع ص ) شبینه . شب مانده . مانده از شب : ماء بیوت ؛ آب شب مانده که سرد شده باشد. (لسان العرب ) (اقرب الموارد). آب سرد و شبینه . (منتهی الارب ).- بیوت السقاء ؛ شیری که در شب دوشیده شده و در مشک نهاده و سرد شده باشد. (از لسان العر
بیاتلغتنامه دهخدابیات . [ ب َ ] (ع مص ) بشب چنین کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به بیتوته شود. || شب بروز آوردن . شب زنده داری : پس شبی که آنرا به شب بیات نام نهاده بودند درآمد. (تاریخ قم ص 256). || (اِ) شبانگاه . || (ص ) نان شبینه . (غیاث ). |