شترگلولغتنامه دهخداشترگلو. [ ش ُ ت ُ گ َ] (اِ مرکب ) گلوی شتر. || آنچه مانند گلوی شتر منحنی باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح مقنیان ، راه آب زیرزمینی با لوله یا تنبوشه های بزرگ در زیر نهر یا رودخانه و آن چنان باشد که از دو سوی رودخانه همچون دو چاه تعبیه کنند و آن دو را از زیر رودخانه به
شترگلوفرهنگ فارسی عمیدراهآب زیرزمینی که با لوله یا تنبوشههای بزرگ در زیر نهر یا جاهای گودافتاده درست میکنند تا آب از یک سمت فرو برود و از طرف دیگر بالا بیاید؛ منگل.
شترگلوفرهنگ فارسی معین( ~ . گَ) 1 - (ص مر.) آن چه که مانند گلوی شتر منحنی باشد. 2 - (اِمر.) راه آب زیرزمینی که با لوله یا تنبوشه های بزرگ در زیر نهر یا رودخانه به وسیلة دو چاه تعبیه کنند تا آب از یک سمت فرورود و از سمت دیگر بالا آید. چاه آب گیر را «نر» و چاه آب ده را «لاس » گویند، منگل .
ستارلولغتنامه دهخداستارلو. [ س َت ْ تا ] (اِخ ) تیره ای از ایل نفراز ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
خمرودهsigmoid colon, sigmoidواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی پسروده/کولون پایینرو که به شکل شترْگلو است و به راستروده منتهی میشود
منگولsiphon 2/ syphon 2واژههای مصوب فرهنگستانلولۀ انتقالدهندۀ آب از زیر سطح یک مانع با استفاده از دو شترگلو یکی در ابتدای لوله برای رساندن سطح آب به ارتفاعی پایینتر و یکی در انتهای لوله برای بازگرداندن آن به سطح تراز اولیه متـ . سیفون
خورورارلغتنامه دهخداخورورار. [ خ ُ وِ ] (اِ) شترگلو. قسمی از مجرای آب در زیرکه از دو سوی دو مجرای فوقانی را بر طبق قانون ظروف مرتبطه بهم وصل نماید. || نوعی از خوردن شتر و گوسفند و امثال آنها. چیزی که از حلق برآرد و بازخورد. (از لغت محلی شوشتری نسخه ٔ خطی ). نشخوار.
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پا فقط دو انگشت دارد که از