سجانیدنلغتنامه دهخداسجانیدن . [ س َ / س ِ دَ ] (مص ) (از: سجان = سجام + یدن ، پسوند مصدری ) مصدر لازم آن سجیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سرد کردن چیزهای گرم . (برهان ) (آنندراج ). نیک سرد شدن و نیک سرد کردن . (شرفنامه ٔ منیری ).
سجدلغتنامه دهخداسجد. [ س َ ج َ ] (اِ) سرمای سخت . (برهان ) (رشیدی ) (شرفنامه ) (آنندراج ). رجوع به شجد و شجانیدن و سجاییدن و سجانیدن شود.
شجانیدهلغتنامه دهخداشجانیده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف ) اسم مفعول از مصدر شجانیدن . کسی و چیزی را گویند که بسبب سرمای سخت از جای خود و از حال خود گشته باشد. (برهان ).
شجیدنلغتنامه دهخداشجیدن . [ش َ دَ ] (مص ) سرمازده شدن . (از لغت نامه ٔ اسدی در حاشیه ٔ لغت شجد). به سرمای سخت تباه شدن . (یادداشت مؤلف ). || سرما خوردن . (برهان ) : خاک دریا شود بسوزد آب بفسرد نار و برق بشجاید. دقیقی .رجوع به شجای