شخارلغتنامه دهخداشخار. [ ش َ ] (اِ) قلیا را گویند که صابون پزان به کار برند و بهترین وی آن است که از اشنان سازند و در وی خواص عجیبه بسیار است . (برهان ). اشخار. (جهانگیری ). قلیا باشد که صابون گران به کار برند. (فرهنگ سروری ). آنچه رنگ رزان و گازران به کار برند. به هندش سیاحی نامند. (شرفنامه
شخارفرهنگ فارسی عمیدقلیا که از اشنان گرفته میشود و در صابونپزی به کار میرود: ◻︎ از نمک رنگ او گرفته قرار / خاکش از گرد شور گشته شخار (عنصری: لغت فرس۱: شخار)، ◻︎ چه باید تو را سلسبیل و رحیق / چو خرسند گشتی به سرکه و شخار؟ (ناصرخسرو۱: ۲۸۰).
شخارفرهنگ فارسی معین(شَ) (اِ.) 1 - قلیایی که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود. 2 - نوشادر.
سخارفرهنگ فارسی عمیدگیاهی پرشاخ، تلخ، و بدبو که در طب قدیم برای تقویت معده و معالجۀ صرع و سکته به کار میرفت.
صخورلغتنامه دهخداصخور. [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صخرة. (منتهی الارب ) : همه بر آن منکر شدند و اتفاق کردند که شهادات صخور همه افک و زور است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 353).
شخاریدنلغتنامه دهخداشخاریدن . [ ش َ دَ ] (مص ) خلانیدن . خراشیدن . مجروح کردن . شخاریدن و شخار دادن در تداول مردم قزوین درست به معنی فشردن و فشار دادن است و خشاردن و خشار دادن نیز همین است : آن را که دست و رویت چون دوستان ببوسدچون گرگ روی و دستش بشخاری و بخایی .<b
شخاریدنلغتنامه دهخداشخاریدن . [ ش َ دَ ] (مص ) خلانیدن . خراشیدن . مجروح کردن . شخاریدن و شخار دادن در تداول مردم قزوین درست به معنی فشردن و فشار دادن است و خشاردن و خشار دادن نیز همین است : آن را که دست و رویت چون دوستان ببوسدچون گرگ روی و دستش بشخاری و بخایی .<b
داشخارلغتنامه دهخداداشخار. (اِ) چرک آهن باشد که ریم آهن گویندش . و به عربی خبث الحدید خوانند. (برهان ). داشخال . زنگ آهن . ریم آهن .
نشخارلغتنامه دهخدانشخار. [ ن َ / ن ُ ] (اِ) آنچه شترو گاو و گوسفند و امثال آن خورده باشند و باز از معده به دهن آورند و بخایند و فروبرند. (از جهانگیری ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). و آن را به عربی جرةگویند. (برهان قاطع). اصح آن نشخوار است . (حاشیه ٔ برهان چ
اشخارلغتنامه دهخدااشخار. [ اَ ] (اِ) قلیا را گویند که زاج سیاه است و رنگرزان بکار برند. (برهان ) (هفت قلزم ). قلیا را گویند که از شورگیاه سوخته و خاکسترشده که آنرا اشنان گویند و چند گاه در زمین گذارند و برای صابون و رخت شستن بکار آید. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). سنگ قلیاست که با آن صابون م