شخبلغتنامه دهخداشخب . [ ش َ ] (ع مص ) دوشیدن شیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جاری شدن شیر و جز آن . (از اقرب الموارد). رفتن شیر از پستان . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || بریدن شاهرگ و جاری شدن خون از آن . (از اقرب الموارد). رفتن خون از جراحت . (تاج المصادر بیهقی ) (المصا
شخبلغتنامه دهخداشخب . [ ش َ / ش ُ ] (ع اِ) آنچه به یک کشیدن پستان فرود آید از شیر وقت دوشیدن . (منتهی الارب ). آنچه از شیر هنگام دوشیدن چون ریسمانی بلند ماند و این کلمه فُعل به معنی مفعول باشد چون خبز و قوت . (از اساس البلاغه ). || در مثل است : شخب فی الاناء
صخبدیکشنری عربی به فارسیبانگ , غوغا , سروصدا , غريو کشيدن , مصرانه تقاضا کردن , اشفتگي , اغتشاش , اشوب , گردنکشي , تلا طم
صخبلغتنامه دهخداصخب . [ ص َ خ َ ] (ع مص ) بانگ کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). فغان و فریاد بوقت زجر کردن . (غیاث اللغات ). || آمیزش . || (اِ) بانگ و فریاد. || آواز در وقت خصومت . (منتهی الارب ). آواز مشغله . (دستور الاخوان ).
شخبةلغتنامه دهخداشخبة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) یک دفعه از شیر.ج ، شخاب . (منتهی الارب ). || شیری که وقت دوشیدن از پستان تا شیردوشه بر مثال خط ممتد باشد. (منتهی الارب ). شیری که وقت دوشیدن از پستان تا شیردوشه پیوسته و متصل باشد. ج ، شخاب . (از اقرب الموارد).
ابن شخباءلغتنامه دهخداابن شخباء. [ اِ ن ُش َ ] (اِخ ) ابوعلی حسن بن عبدالصمد عسقلانی . در نثر عربی بلیغ و خطبه ها و رسائل او مشهور است و شعر نیز میگفته و در قاهره به سال 482 هَ .ق . درگذشته است .
شبخلغتنامه دهخداشبخ . [ ش َ ] (ع اِ) آواز دوشیدن شیر. (منتهی الارب ). آواز دوشیدن شیر و این کلمه مقلوب شخب است . (از اقرب الموارد).
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ) (
شخبةلغتنامه دهخداشخبة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) یک دفعه از شیر.ج ، شخاب . (منتهی الارب ). || شیری که وقت دوشیدن از پستان تا شیردوشه بر مثال خط ممتد باشد. (منتهی الارب ). شیری که وقت دوشیدن از پستان تا شیردوشه پیوسته و متصل باشد. ج ، شخاب . (از اقرب الموارد).