ربسلغتنامه دهخداربس . [ رُ ] (ع اِ) سختی و بلا، و یقال جاءَفلان بامور ربس ؛ ای شداید. کانه ٔ جمع رابس کبازل و بُزْل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ج ِ رَبْساء. شداید. (ناظم الاطباء). رجوع به ربساء شود.
بی ظرفیتلغتنامه دهخدابی ظرفیت . [ ظَ فی ی َ ] (ص مرکب ) بدون گنجایش . بی استعداد. بی قوت . || آنکه تحمل شداید یا خوشبختی را ندارد. رجوع به ظرفیت شود.