شرایعلغتنامه دهخداشرایع. [ ش َ ی ِ ] (ع اِ) شرائع. ج ِ شریعة. آیینی که پیغمبران از جانب خدای تعالی بر بندگان آورند. (ناظم الاطباء) : بیان شرایع به کتاب تواند بود. (کلیله و دمنه ). تنفیذ شرایع دین و اظهار طرایق ... بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. (کلیله و دمنه ). رجوع
شراحیلغتنامه دهخداشراحی . [ ش َ ] (ص نسبی ) نسبت به شراح که نام آبا اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
سیرگاهلغتنامه دهخداسیرگاه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) محل تفرج و گشت و گذار. گذرگاه . تماشاگاه . (ناظم الاطباء).
شراحلغتنامه دهخداشراح . [ ش َرْ را ] (ع ص ) بیان کننده . (آنندراج ). شرح کننده . تفسیرکننده . شارح . (ناظم الاطباء).
مهرالسنةلغتنامه دهخدامهرالسنة. [ م َ رُس ْ س ُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) پانصد درهم است . (از شرایع علامه ٔ حلی ). و رجوع به مَهْر شود.