شروقلغتنامه دهخداشروق . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَرق . (ناظم الاطباء). برآمدن آفتاب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). دمیدن مهر. (یادداشت مؤلف ) : در مغزش خواب پیش از شروق شعله ٔ آفتاب از دبادب
شروکلغتنامه دهخداشروک . [ ش ِ ] (ص ) به زبان قاینات خراسان صاحب حسن بسیار جمیل را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
سروقلغتنامه دهخداسروق . [ س َ ] (ع ص ) بسیار دزدی کننده . (آنندراج ). سارق . دزد. ج ، سُرُق . (از اقرب الموارد).
علی شروقیلغتنامه دهخداعلی شروقی . [ ع َ ی ِ ش ُ ] (اِخ ) ابن محمدعلی بن حیدربن شیخ خلیفه ٔ مجیراوی شروقی نجفی . وی در سال 1237 هَ . ق . در نجف متولد شد و نزد انصاری و سیدحسین کوهکمری تلمذ کرد. سپس در همان شهر به تدریس پرداخت و پس از چندی برای بازستاندن املاک خود ک
شیخ شروقالغتنامه دهخداشیخ شروقا. [ ] (اِخ ) (کوه ...) خط سرحد غربی ایران از آن میگذرد. (یادداشت مؤلف ).