شرکالغتنامه دهخداشرکا. [ ش ُ رَ ] (ع اِ) شرکاء. شریکها و انبازها و همدستان . (ناظم الاطباء). رجوع به شرکاء و شریک شود.
شرکاcompany 1واژههای مصوب فرهنگستاناشخاصی که با وجود شراکت در سرمایه، نام آنها در عنوان بنگاه درج نمیشود
شرقاءلغتنامه دهخداشرقاء. [ ش َ ] (ع ص ) گوسپند شکافته گوش . (از دهار) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوسپندی که گوش وی به درازا شکافته بود. (مهذب الاسماء) (از المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد).
شرقیالغتنامه دهخداشرقیا. [ش َ قی یا ] (ع اِ) جانب سوی آفتاب برآمدن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). رجوع به شرق شود.
شرکاءلغتنامه دهخداشرکاء. [ ش ُ رَ ] (ع اِ)شرکا. ج ِ شَریک . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). ج ِ شریک . آنان که در کار یا مال سهم دارند. انبازان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.
شیرکالغتنامه دهخداشیرکا. (اِ) شیرگا. این نام را در نور به سپیره آ کرناتا دهند. (یادداشت مؤلف ). درختچه ای است که در دره ٔ شهرستانک و در مرز فوقانی جنگلهای نور و به نام شیرکا در نور خوانده می شود. (جنگل شناسی ج 1 ص 280).
سرچقالغتنامه دهخداسرچقا. [ س َ چ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن لبنیات ، پشم . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شرکاءلغتنامه دهخداشرکاء. [ ش ُ رَ ] (ع اِ)شرکا. ج ِ شَریک . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). ج ِ شریک . آنان که در کار یا مال سهم دارند. انبازان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.
همنوآوریco-innovationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نوآوری باز که با مشارکت مشتریان و شرکا و سایر ذینفعان انجام میشود
شرکت با مسئولیت محدودlimited liability companyواژههای مصوب فرهنگستانشرکتی که با مشارکت حداقل دو نفر سهامدار تأسیس شود و هریک از شرکا بدون اینکه سرمایه به سهام یا قطعات سهام تقسیم شده باشد فقط به میزان سرمایۀ خود مسئولیت داشته باشند
مالک ـ مدیر کشتیmanaging ownerواژههای مصوب فرهنگستانیکی از شریکهای کشتی که از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات به او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از قبیل تحویل کالا و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام میدهد
تشقیصلغتنامه دهخداتشقیص . [ ت َ ] (ع مص ) اعضای ذبیحه را جدا کرده در میان شرکاء بخشهای برابر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدا کردن اعضای ذبیحه بخش کردن آن بین شرکا به بخش های مساوی . || پاره پاره کردن گوشت را برای فروختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا
شرکاءلغتنامه دهخداشرکاء. [ ش ُ رَ ] (ع اِ)شرکا. ج ِ شَریک . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). ج ِ شریک . آنان که در کار یا مال سهم دارند. انبازان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.