شفتلنگلغتنامه دهخداشفتلنگ . [ ش َ ت َ ل َ ] (اِ مرکب ) شفترنگ . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 127). رجوع به شفترنگ شود.
مالانکلغتنامه دهخدامالانک . [ ن َ ] (اِ) شفترنگ را گویند و آن میوه ای است شبیه شفتالو. (برهان ). به معنی شفتلنگ است که شفتالو باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شفتالوی سرخ که شفترنگ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تالانک و شفترنگ شود.