شماتتلغتنامه دهخداشماتت . [ ش َ ت َ ] (ع مص ، اِمص ) شاد شدن به خرابی کسی . (غیاث ). شادی در مکروه و خرابی و غم کسی . (ناظم الاطباء). شاد شدن به غم دشمن . شادمانی از مکروهی که دشمن را رسد. از رنج دشمن شاد گشتن . (یادداشت مؤلف ) : صورت نبندد که این سخن به شماتت گفته می
شماتتفرهنگ فارسی معین(شَ تَ) [ ع . شماتة ] 1 - (مص ل .) شاد شدن به غم دشمن . 2 - (مص م .) سرزنش کردن ، سرزنش .
شماطیطلغتنامه دهخداشماطیط. [ش َ ] (ع ص ، اِ) متفرقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جمعی است بی مفرد. (یادداشت مؤلف ). || گروه متفرق . || جامه ٔ شکافته و کفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || سواران متفرق و پریشان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ شمطاط. || ج ِ شمطوط. (ن
تیوسوللغتنامه دهخداتیوسول . (اِ) به معنی شماتت باشد و آن به مصیبت و آزارمردم خوشحال شدن است . (برهان ). شماتت و خوشحالی از بدبختی و مصیبت زدگی دیگران . (ناظم الاطباء). به معنی شماتت و شاد شدن از غمناکی خلق گفته و هیچ یک از این معانی شاهد ندارد و در فرهنگها نیافتیم نمیدانم صاحب برهان از کجا نقل