شناساییلغتنامه دهخداشناسایی . [ ش ِ ] (حامص ) شناسائی . عمل شناختن . وقوف . معرفت . عرف .عرفان . تعریف . علم . شناخت . (یادداشت مؤلف ). معرفت و علم و آگاهی و دانایی . (ناظم الاطباء) : همه در شناسایی اختران فروگفته احوال گردون در آن . نظامی .
شناساییدیکشنری فارسی به انگلیسیacquaintance, definition, detection, identification, knowledge, publicity
شناسالغتنامه دهخداشناسا. [ ش ِ ] (نف ) شناسای . شناسنده . عارف . واقف . جهبذ. خبیر. بصیر. اهل خبره .مطلع. (یادداشت مؤلف ). آشنا. ج ، شناساآن . (از تحفه ٔ اهل بخارا). شناسنده . (از ناظم الاطباء). دریافت کننده . شناسنده . (فرهنگ فارسی معین ). خبره : که ای پهلوان جهان
آزمون شناساییidentification testواژههای مصوب فرهنگستانآزمون هوش کلامی که در آن آزمونشونده اشیا یا بخشهایی از اشیا را در یک تصویر شناسایی میکند
پیششناساییreconnaissanceواژههای مصوب فرهنگستانبررسی یا شناسایی اولیۀ جنگل یا مرتع بهمنظور دستیابی به اطلاعات کلی برای برنامههای مدیریتی آتی
آزمون شناساییidentification testواژههای مصوب فرهنگستانآزمون هوش کلامی که در آن آزمونشونده اشیا یا بخشهایی از اشیا را در یک تصویر شناسایی میکند