شهابیلغتنامه دهخداشهابی . [ ش ِ ] (اِخ ) احمدبن مؤید نسفی سمرقندی . مداح رکن الدین قلج طمغاج خان از ملوک خانیه ٔ ماوراءالنهر (دوره ٔ سلطنتش 488-494 هَ. ق .). گویند دارای دیوانی بوده است و در آتشکده ٔ آذر چند بیتی از قصیده ٔ ن
شهابیلغتنامه دهخداشهابی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمودبن اسحاق سیاوشان .خطاط ایرانی در قرن دهم هجری . در حدود 993 هَ . ق . در بلخ درگذشته است . وی از شاگردان میرعلی هروی و استاد زبردست خط نستعلیق بود. سفرهایی به بخارا و سمرقند و بلخ کرد. از آثار ممتاز وی نسخه ای از دی
شهابیلغتنامه دهخداشهابی . [ ش ِ ] (اِخ ) (الامیر...) بشیربن قاسم بن عمر الشهابی . از امرای بزرگ لبنان و وادی التیم سوریه . وی در قریه ٔ غزیر به بیروت تولد یافت و در سال 1203 هَ . ق . به امارت رسید و در سال 1256 هَ . ق . به جزی
شهابیلغتنامه دهخداشهابی . [ ش ِ ] (اِخ ) میرزا اختیار فرزند میرزا عبداﷲخان ترشیزی متخلص به شهاب . وی در سفر خود به ایران که به اتفاق برادرش میرزا مرتضی متخلص به محجوب آمده بود با مؤلف مجمعالفصحاء آشنا گردیده و در شیراز گاهی در کتابت مثنویات با او همکاری میکرده است . هدایت او را شاعری پخته طبع
شهابیلغتنامه دهخداشهابی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) به رنگ شهاب (پارچه ). (فهرست لغات دیوان نظام قاری ص 206) : نور سرای عکس شهابی زهره ٔ زهرا اختر تابان . نظام قاری (دیوان ص 102).<
سحابی شمسی، سحابی خورشیدیsolar nebulaواژههای مصوب فرهنگستانسحابیای از گاز و غبار که پنج میلیارد سال پیش منظومۀ شمسی از آن پدید آمده است متـ . سحابی اولیه primeval nebula
شعابیلغتنامه دهخداشعابی . [ ش َ ع ْ عا ] (حامص ) بند زدن ظرفهای شکسته . مرمت کردن کاسه و مانند آن . بش زنی . بندزنی : عهدهای شکسته را چه طریق چاره هم توبت است و شعابی . سعدی (کلیات ، قصاید، چ فروغی ).رجوع به شَعّاب شود.
سحابیلغتنامه دهخداسحابی . [ س َ ] (اِخ ) استرآبادی . لطفعلی بیک آذر آرد: ازجمله ٔ ارباب صلاح و اصحاب فلاح است ، مدتی سالک طریق نظم بود، آخرالامر بعد از مجاورت آستانه ٔ رضویه بتحصیل علوم و تنبیه و تهذیب اخلاق حسنه پرداخت . از اوست :زآن رو خط مشک سود برخاست آتش بنشست ورود برخاست .نمو
سحابیلغتنامه دهخداسحابی . [ س َ ] (اِخ ) نجفی . مؤلف مرآت الخیال آرد: مولانا سحابی نجفی ، محقق و صاحب حال بود و در مطاوی چهار مصراع رباعی هزاران معانی بلند و مطلب ارجمند ودیعت نهاده و از نعمت خانه ٔ معنی بهره ٔ تمام به گرسنه چشمان روشن پیرای بینش (؟) رسانیده به وقت موعود سر در پرده ٔ اختفا کش
سحابیلغتنامه دهخداسحابی . [ س َ ] (ع اِ) نام ستاره هایی است خرد. ابوریحان آرد : اندر آسمان پنج کوکب است ازگونه ٔ کاهکشان چون پاره ٔ ابر و ایشان را سحابی خوانند. (التفهیم ). و کواکب سحابی لنگ ابری بر کمر بسته .(دره ٔ نادره چ شهیدی ص 265)
حسن شهابیلغتنامه دهخداحسن شهابی . [ ح َ س َ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن علی . شاعر دربار ارسلانشاه سلجوقی . (ذریعه ج 9 ص 240 بنقل از عوفی ) (مجمعالفصحاء ج 1 ص 197).
خانقاه شهابیهلغتنامه دهخداخانقاه شهابیه . [ ن َ / ن ِ هَِ ش َ بی ی َ ](اِخ ) خانقاهی است بدمشق در غرب عادلیه و شمال معینیه ، و آن را امیر ایدکین بن عبداﷲ مملوک شهاب الدین رشید النجمی بسال 650 هَ . ق . بنا کرد و در زمان تیمورخراب شد. (
حیدر شهابیلغتنامه دهخداحیدر شهابی . [ ح َ دَ رِش َ ] (اِخ ) ابن احمد. از امیران شهابی و مورخ است . زادگاه و وفات وی به لبنان بود. وی به تلخیص تاریخ اسلام و تدوین اخبار و تاریخ عصرهای اخیر حریص بود. سه کتاب تدوین کرد: نخستین بنام الغررالحسان فی تواریخ حوادث الزمان . دوم بنام نزهةالزمان فی تاریخ جبل
عارف شهابیلغتنامه دهخداعارف شهابی . [ رِ ف ِ ش َ ] (اِخ ) عارف بن سعید شهابی از شعراء و خطبا و نویسندگان بود و به سال 1307 هَ . ق . در حاصبیا از حوالی دمشق متولد شد وپس از پایان تحصیل به منشیگری والی بیروت برگزیده شد و سپس بوکالت دادگستری رسید و مقالاتی در روزنامه
تکشهابsporadic meteorواژههای مصوب فرهنگستانشهابی که بهطور تصادفی در آسمان ظاهر شود و به هیچکدام از بارشهای شهابی شناختهشده مربوط نباشد
آتشگویbolideواژههای مصوب فرهنگستانشهابی بسیار پرنور که منفجر و تکهتکه میشود و گاه صدای انفجار آن پس از مدتی به گوش میرسد
سراجیلغتنامه دهخداسراجی . [ ] (اِ) نام پارچه ای است : سراجی شهابی نظر یافته دگر موش دندان و بشکافته .نظام قاری (دیوان ص 181).
بخت کوریلغتنامه دهخدابخت کوری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) کوربخت بودن . || شوی خوب نداشتن زن . بدبختی زن : ز دولا کرد آب اندر خنوری که شویدجامه را هر بخت کوری .شهابی (سهانی ؟) (از فرهنگ اسدی ).
حسن شهابیلغتنامه دهخداحسن شهابی . [ ح َ س َ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن علی . شاعر دربار ارسلانشاه سلجوقی . (ذریعه ج 9 ص 240 بنقل از عوفی ) (مجمعالفصحاء ج 1 ص 197).
حیدر شهابیلغتنامه دهخداحیدر شهابی . [ ح َ دَ رِش َ ] (اِخ ) ابن احمد. از امیران شهابی و مورخ است . زادگاه و وفات وی به لبنان بود. وی به تلخیص تاریخ اسلام و تدوین اخبار و تاریخ عصرهای اخیر حریص بود. سه کتاب تدوین کرد: نخستین بنام الغررالحسان فی تواریخ حوادث الزمان . دوم بنام نزهةالزمان فی تاریخ جبل
عارف شهابیلغتنامه دهخداعارف شهابی . [ رِ ف ِ ش َ ] (اِخ ) عارف بن سعید شهابی از شعراء و خطبا و نویسندگان بود و به سال 1307 هَ . ق . در حاصبیا از حوالی دمشق متولد شد وپس از پایان تحصیل به منشیگری والی بیروت برگزیده شد و سپس بوکالت دادگستری رسید و مقالاتی در روزنامه