لغتنامه دهخدا
شولم . [ ل َ ] (اِ) لفظی است ظاهراً بی معنی ، مذکور در داستانی از کلیله و دمنه برساخته ٔ مردی بازرگان بدین شرح که : بازرگانی شب هنگام به نزدیک زن خفته بود، آوای پای دزدان از بام شنود، نرم نرمک زن را بیدار کرد و گفت به الحاح از من بپرس که این مال از چه راه به دست آورده ای . زن