شولمنلغتنامه دهخداشولمن . [ م َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند بمعنی دوزخ باشد که در برابر بهشت است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
سالمیانلغتنامه دهخداسالمیان . [ ل ِ ] (اِخ ) مالکیان بچند دسته تقسیم میشوند. سالمیان از فرقت چهارم از مالکیانند. و مالکیان بصره جمله سالمی هستند. رجوع به حلولیان و تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 2 ص 145 شود.
سالومنلغتنامه دهخداسالومن . [ ل ُ م َ ] (اِخ ) مجمع الجزائر ملانزی که در سال 1914 م . تقسیم شد و قسمتی از آن تحت استیلای انگلیس درآمد، (قسمت شرقی آن بسیار مهم است و 100300 تن سکنه دارد. حاکم نشین آن تولاژی است .) و قسمتی از آن
سالومنلغتنامه دهخداسالومن . [ ل ُ م ُ ] (اِخ ) پسر و جانشین داوید . او از سال 973 تا 935 ق .م . حکومت کرده است . او هم ّ خود را مصروف زیبایی دول خود و ترتیب کلیسای بیت المقدس کرده است . عقل و استعداد او در شرق افسانه شده است .