شولگیرواژهنامه آزادقطعه ای پلاستیکی در زیر گلگیر خودرو که برای جلوگیری از پاشیدن آب و گل به بدنه و گلگیر میشود.
سلورلغتنامه دهخداسلور. [ س ِل ْ لو ] (اِ) نوعی از ماهی باشد و آن در رود نیل بهم میرسد و آنرا به عربی جری میگویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به الفاظ الادویه ، فهرست مخزن الادویه ، ضریر انطاکی و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
صلورلغتنامه دهخداصلور. [ ص ِل ْ ل َ ] (ع اِ) مارماهی . (منتهی الارب ). نوع من السمک کالحیة فارسیة مارماهی و فی حدیث غمار: لاتأکلوا الصلور و لا القلیس . (بحر الجواهر).