شوهردارلغتنامه دهخداشوهردار. [ ش َ / شُو هََ ] (نف مرکب ) مقابل بی شوهر. زن که در نکاح مردی باشد. زن که همسر دارد.
شوهرداریلغتنامه دهخداشوهرداری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) تیمارداری زن شوی را. شوهر را نگهداری کردن . با شوهر به سر بردن .- امثال :همسایه ها یاری کنیدتا من شوهرداری کنم .
شوهرداریلغتنامه دهخداشوهرداری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) تیمارداری زن شوی را. شوهر را نگهداری کردن . با شوهر به سر بردن .- امثال :همسایه ها یاری کنیدتا من شوهرداری کنم .
شوهرداریلغتنامه دهخداشوهرداری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) تیمارداری زن شوی را. شوهر را نگهداری کردن . با شوهر به سر بردن .- امثال :همسایه ها یاری کنیدتا من شوهرداری کنم .