شکرپنیرلغتنامه دهخداشکرپنیر. [ ش َ ک َ پ َ ] (اِ مرکب ) حلوایی که از شکر و آرد گندم به شکل مکعب میسازند.(ناظم الاطباء). گونه ای نقل به شکل آب نباتهای درشت وتقریباً چهارگوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده باشد و در شب های عزاداری بصورت نذر و خیرات پخش میکنند. ط
شکرپنیرفرهنگ فارسی معین( ~ . پَ) (اِمر.) گونه ای نقل به شکل آب نبات های درشت و تقریباً چهار - گوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده و در شب های عزاداری به صورت نذر و خیرات پخش می کنند.
تبرتخماقلغتنامه دهخداتبرتخماق . [ ت َ ب َ ت ُ ] (اِ مرکب ) (از: تبر + تخماق ) آلتی برای شکستن و کوبیدن : شکرپنیر کلامم کزو چکیده نبات ز من نگیرد بقال هم به نرخ سماق وگر بفرض کشم در طویله شیهه ٔ نظم خورم ز مهتر اسبان دوصد تبرتخماق . ملا
ناطفلغتنامه دهخداناطف . [ طِ ] (ع اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی حلوا که به فارسی شکرینه گویند. (ناظم الاطباء). نوعی حلواست که قبیطی نامیده می شود. (از معجم متن اللغة). نام عام بسیاری از حلواهاست از آن جمله است شکرپنیر و حلواسورون و حلوای مغزیات . (فرهنگ نظام ). کبیتا. (فرهنگ اس