شکرگفتاریلغتنامه دهخداشکرگفتاری . [ ش َ ک َ گ ُ ] (حامص مرکب ) شیرین زبانی . شیرین سخنی . (از یادداشت مؤلف ) : شکرگفتاریت را چون نیوشم که من خود شهد و شکّر میفروشم . سعدی .و رجوع به شکرگفتار شود.
شکرگفتارلغتنامه دهخداشکرگفتار. [ ش َ ک َ گ ُ ] (ص مرکب ) شیرین زبان و شیرین سخن .(ناظم الاطباء). شیرین گفتار. (آنندراج ) : آنان که پریروی و شکرگفتارندحیف است که روی خوب پنهان دارند. سعدی .مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر