شکستن

šekastan

۱. با ضربه یا فشار چیزی را چند قطعه کردن.
۲. [مجاز] مغلوب کردن؛ هزیمت دادن دشمن.
۳. [مجاز] قطع کردن و ناتمام رها کردن چیزی: عهد شکستن، نماز را شکستن.
۴. [مجاز] کم کردن ارزش چیزی یا کسی.
۵. [مجاز] ایجاد صدا کردن در مفاصل دست، پا، کمر یا گردن.
۶. (مصدر لازم) [مجاز] چیزی را از حالت طبیعی خارج کردن: شکستن عکس.
۷. (مصدر لازم) چند قطعه شدن چیزی بر اثر ضربه یا فشار.
۸. (مصدر لازم) [مجاز] مغلوب شدن.
۹. (مصدر لازم) [مجاز] از میان رفتن.
۱۰. (مصدر لازم) [مجاز] کاهش یافتن.
۱۱. (مصدر لازم) [مجاز] کم شدن: قیمت‌ها شکست.

۱. اقاله، خردشدن، خرد کردن، ریزریز کردن، گسستن
۲. تکسیر، کسر
۳. درهمشکستن، مغلوب کردن، منهزم ساختن