شکیبلغتنامه دهخداشکیب . [ ش ِ / ش َ ] (اِمص ، اِ) صبر. آرام . تحمل . (ناظم الاطباء) (از برهان ).آرام . صبر. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ). صبر باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از لغت فرس اسدی ). شکیبایی . مصابرت . اصطبار. صابری . (یادداشت مؤلف ). شکیبیدن . صبر کردن
شقبلغتنامه دهخداشقب . [ ش َ / ش ِ] (ع اِ) مغاک میان دو کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکاف کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || تنگ جای از وادیها که مرغان در آن آشیانه گی
شقبلغتنامه دهخداشقب . [ ش َ ق َ / ش ِ ] (ع اِ) یک قسم درختی که بار آن مانند کُنار است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شکبلغتنامه دهخداشکب . [ ش ُ ] (ع اِ) بخشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطا.(اقرب الموارد). || پاداش . (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ) (آنندراج ). جزا. (از اقرب الموارد).
سقبلغتنامه دهخداسقب . [ س َ ] (ع اِ) شترکره یا شترکره نوزاد هرچه باشد یا شترکره ٔ نر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).. بچه شتر نر. ج ، سقاب و سقبان . (از مهذب الاسماء) : بچه ناقه ای که در آن ساعت بر زمین آید پیش از آنکه بدانند که نر است یا ماده آن را سلیل و خوار گویند پ
سقبلغتنامه دهخداسقب . [ س َ ق َ ] (ع مص ) نزدیکی . نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ).
شکیباییدنلغتنامه دهخداشکیباییدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . صبر داشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به شکیبیدن شود.
شکیبندگیلغتنامه دهخداشکیبندگی . [ ش ِ / ش َ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) شکیبایی . صبوری .صابری . بردباری . صبر. (یادداشت مؤلف ) : شکیبندگی دید درمان خویش به تسلیم دولت سر افکند پیش . <p class="autho
شکیبالغتنامه دهخداشکیبا. [ ش ِ / ش َ ] (نف ) صبور. تحمل کننده . آرام گیرنده . متحمل . بردبار. صابر. (برهان ) (ناظم الاطباء). صبور. آرمیده . (فرهنگ اوبهی )(لغت فرس اسدی ). صبرکننده . (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا). صبار. صبیر. بردبار. صابر. آرام . باآرامش و متی
شکیبانیدنلغتنامه دهخداشکیبانیدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) به صبر و تحمل امر فرمودن و نصیحت کردن به صبر و شکیبایی . بردبار و صابر ساختن کسی را. (ناظم الاطباء).
شکیباییلغتنامه دهخداشکیبایی . [ ش ِ / ش َ ] (حامص ) بردباری . صبر. تحمل . صبر بسیار و حلم و حوصله . (ناظم الاطباء).آرام گیرندگی . صبر و تحمل کنندگی باشد. (آنندراج ). صبر. اصطبار. صابری . صبوری . شکیب . شکیبا بودن . حلم . بردباری . مصابرت . تحمل . (یادداشت مؤلف
ناصابرلغتنامه دهخداناصابر. [ ب ِ ] (ص مرکب ) ناشکیبا. بی صبر. بی تحمل . (ناظم الاطباء). نابردبار. که صبر و شکیب ندارد. بی شکیب .
شکیب اصفهانیلغتنامه دهخداشکیب اصفهانی . [ ش َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمدعلی . از گویندگان عارف قرن سیزدهم هجری در اصفهان بود و به مسافرتها پرداخت از جمله عراقین و کردستان و فارس را دید و چندی در شیراز اقامت داشت و در اواخر عمر به هند رفت و همانجا درگذشت . بیت زیر از اوست :رشته برپا و سررشته ب
شکیب شیرازیلغتنامه دهخداشکیب شیرازی . [ ش َ ب ِ] (اِخ ) مولانا محمدعلی فرزند محمد امین شکاکی شیرازی از گویندگان اواخر قرن یازده و اوایل قرن دوازده هجری بود و به لباس فقر ملبس و از پیروان سلسله ٔ ذهبیه و از شاگردان مسیحایی فسایی بود. در فتنه ٔ افاغنه در شیراز زخمی برداشت و با آن زخم پس از چندی در سن
شکیباییدنلغتنامه دهخداشکیباییدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . صبر داشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به شکیبیدن شود.
شکیبندگیلغتنامه دهخداشکیبندگی . [ ش ِ / ش َ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) شکیبایی . صبوری .صابری . بردباری . صبر. (یادداشت مؤلف ) : شکیبندگی دید درمان خویش به تسلیم دولت سر افکند پیش . <p class="autho
شکیب ارسلانلغتنامه دهخداشکیب ارسلان . [ ش َ اَ س َ ] (اِخ ) از مشاهیر نویسندگان و شاعران و ادبا و میهن خواهان و بزرگان و سیاستمداران قرن چهاردهم هجری و از طایفه ٔ «دروز» لبنانیان که از فرق غلاة شیعه است بود. وی در علوم ادبی و تاریخی و انساب عرب وزبان فرانسه تبحر کامل داشت و مدتی در آلمان می زیست و د
ناشکیبلغتنامه دهخداناشکیب . [ ش ِ ] (ص مرکب ) بی صبر. بی قرار. (آنندراج ). بی صبر. بی حوصله . درمانده . بی تحمل . (ناظم الاطباء). بی شکیب . ناشکیبا. نابردبار. بی تاب . مضطرب و جوشان و خروشان : همه شب به خواب اندر آسیب و شیب ز پیکارشان دل شده ناشکیب . <p class
بی شکیبلغتنامه دهخدابی شکیب . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکیب ) بی صبر و بی قرار. (آنندراج ).بی تحمل . بی صبر. (ناظم الاطباء). رجوع به شکیب شود.