لغتنامه دهخدا
معمول . [ م َ ] (ع ص ) عمل کرده شده . کرده شده . || ساخته شده و پرداخته شده . (ناظم الاطباء). ساخته . برساخته . مصنوع . مقابل طبیعی : نوشادر بر دوگونه است معدنی و معمول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مستعمل . || مقررشده و موافق دستور و رسمی . (ناظم الاطباء). مرسوم . متداول