شیردللغتنامه دهخداشیردل . [ دِ ] (ص مرکب ) شجاع و دلیر و باجرأت . (ناظم الاطباء). کنایه از شجاع و دلیر است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ). که دل شیر دارد. سخت شجاع . بس شجاع . سخت باجرأت . (یادداشت مؤلف ) : کدام است گفت از شما شیردل که آید سوی نیزه ٔ جا
شِردالگویش بختیاریلباس پاره پاره، لباس تن کسى را پاره کردن piran-ese be gordas šerredâl kerd>:پیرهنش را به تنش پاره کرد> .