شیوعلغتنامه دهخداشیوع . [ ش َ ] (ع اِ) فروزینه ٔ آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شیوعلغتنامه دهخداشیوع . [ ش ُ ] (ع اِمص ، اِ) اشتهار و شهرت و پراش . || هر چیز که همه کس آنرا بدانند و در همه جا فاش باشد. (ناظم الاطباء).- شیوع به هم رسانیدن ؛ فاش شدن و آشکارا گشتن و پراش شدن . (ناظم الاطباء).- شیوع خبری ؛ استفاضه ٔ آن . پراکنده وفاش شدن آن . انتشار آن . (یادداشت مو
شیوعلغتنامه دهخداشیوع . [ ش ُ ] (ع مص ) شیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آشکار شدن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). آشکارا شدن خبر. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار). آشکارا شدن .(ترجمان القرآن جرجانی ص 63). رجوع به شیع شود. || مشهور و مت
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
شیوعیلغتنامه دهخداشیوعی . [ ش ُ ] (ص نسبی ) کمونیست . اشتراکی مذهب . تابع مردم کمونیست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
شیوعیةلغتنامه دهخداشیوعیة. [ ش ُ عی ی َ ] (ع اِمص ، اِ) کمونیسم . کمونیزم . مسلک اشتراکی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه و نیز شیوعی شود.
شیوع یافتنلغتنامه دهخداشیوع یافتن . [ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) مشهور و متداول شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
شیوع یافتنلغتنامه دهخداشیوع یافتن . [ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) مشهور و متداول شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
شیوعیلغتنامه دهخداشیوعی . [ ش ُ ] (ص نسبی ) کمونیست . اشتراکی مذهب . تابع مردم کمونیست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
شیوعیةلغتنامه دهخداشیوعیة. [ ش ُ عی ی َ ] (ع اِمص ، اِ) کمونیسم . کمونیزم . مسلک اشتراکی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه و نیز شیوعی شود.
میزان شیوعprevalence rateواژههای مصوب فرهنگستاننسبت تعداد افراد مبتلا به یک بیماری خاص به کل جمعیت، در یک دورۀ زمانی معین